loading...
مدارس شاداب
رضا حاجی بنده كارشناس فرهنگي هنري بازدید : 9958 سه شنبه 05 مرداد 1395 نظرات (0)


 نقشه هایی که من تو دبیرستان در فرار کردن ازمدرسه داشتم
مایکل اسکوفیلد توی فرار از زندان نداشت
من حیف شدم!

**********جملات کوتاه طنز***********
نمی دونم چه حکمتیه
اینا که میرن بدنسازی اصرار دارن که اصلا سردشون نمی شه!
**********جملات کوتاه طنز***********
ملت چه بیکارن !
یکی مزاحم میشد هی اس هی زنگ…جواب نمیدادم که بیخیال شه…
دیگه تماس نگرفت
بعد چند روز اس داده  :
ببخشید من چند روز مزاحمتون نشدم کار داشتم دستم بند بود ، شرمنده،چه خبر؟
**********جملات کوتاه طنز***********
 تا خودکار رو دستت میگیری میخوای درس بخونی
میبینی استعدادت کمتر از پیکاسو و ﺍﺳﺘﺎﺩ فرشچیان نیست!
**********جملات کوتاه طنز***********
هیچ کس ادامس شیک رُ واسۀ وجودش نمی خواد …
سرنوشت آدامس شیک ؛ بقیه پول بودنِ !
**********جملات کوتاه طنز***********
بوی شوم امتحان آید همی /  یارصفر مهربان آید همی
ما ز تعلیم و تعلم خسته ایم / دل به امید تقلب بسته ایم
مابرای کسب مدرک آمدیم /  نی برای درک مطلب آمدیم
(ایام جانسوز امتحانات برشما دانشجویان و دانش آموزان کوشا تسلیت!)
**********جملات کوتاه طنز***********
رفیق داداشم رفته بود مصاحبه برای استخدام:
+ امسال سال چیه؟
- نهنگ
+ پاشو برو به بعدی بگو بیاد تو
**********جملات کوتاه طنز***********
خدا کنه تا بیشتر از ۹ ساله دیگه زنده بمونیم و بریم تو سال ۱۴۰۰
بعد هی بگیم : شماها یادتون نمیاد ما صده سیصدیا …
خیلی فاز میده ؛ حس آثار باستانی بودن به آدم دست میده …
**********جملات کوتاه طنز***********
به کافه چی گفتم همان همیشگی . . .
نگاه سنگینش را به چشمانم انداخت و گفت : خفه بابا ، مثه آدم بگو چی می خوری ؟!
**********جملات کوتاه طنز***********
از تفریحات من تو دوران بچگی این بود که اب بریزم رو بخاری
صدای ” تـسس ” بده خرکیف بشم
اون موقه آیپد نبود که بازی کنیم ، با این چیزا سرگرم میشدیم !
**********جملات کوتاه طنز***********
بچه های دانشگا رو از روی محل نشستن سر کلاس طبقه بندی میکنم.
ردیف اول :حال به هم زن
وسطی ها :یه سلام علیکی داریم
ته کلاس :دمشون گرم.
اونایی که اصن کلاس نمیان: اینا رفیقمن
**********جملات کوتاه طنز***********
در خونه رو میزدن!
دخدر داییم ۵ سالشه!
جواب داد : کیه!؟
زن همسایه مون پشت در به شوخی گفت: منم منم مادرتون!
من رفتم در رو باز کردم, بنده خدا میخواس سکته کنه!
گفت : ببخشید مادرتون هستن؟ گفتم : نع ، فقط من و حبه انگور هستیم

**********جملات کوتاه طنز***********
خیلی بده یه آهنگ عشقولانه یاده ۵ ۶ نفر بندازتت تمرکزتو رو آهنگ از دست میدی !
**********جملات کوتاه طنز***********
کار از فرهنگ سازی گذشته
باس منقرض شیم یه گونه جدید بیاد !
**********جملات کوتاه طنز***********
شمام وقتی یه ادکلن گرون قیمت میخرین ، هربار که استفاده میکنین
یه نگا بهش میندازین که یه وقت تموم نشه؟!
یا من فقط اینجوریم!؟
**********جملات کوتاه طنز***********
یکی نیست به بعضیا بگه انقدر به اون تیپ و قیافت نناز
 ما به اون آدامس ۵۰ تومنیا هم میگیم شیـــــــــک  !
**********جملات کوتاه طنز***********
رفتم کتاب فروشی میگم بوف کور دارین؟
میگه کتابشو؟
گفتم : پ ن پ خودشو ، یه فرد خیر پیدا شده که حاضر تمامِ هزینه های درمانشو متقبل شه…..!
**********جملات کوتاه طنز***********
بعضی دخترا اصلا” گریه نمیکنن حتی اگه شکست عشقی بخورن
نه اینکه سنگ باشن نه
ریمل گروونه !
**********جملات کوتاه طنز***********
دیشب سوار پورشه ام شده بودم و توخیابون دور میزدم باهاش
یهو یکی پرید جلو ماشین تا خواستم ترمز کنم پام گرفت به لحاف و پاره شد!
**********جملات کوتاه طنز***********
یکی از بهترین احساس های دنیا :
از خواب بیدار بشی و نگران این باشی که الان وقت بیدار شدنت بوده
ولی ببینی که هنوز ۲ ساعت مونده و میتونی بازم بخوابی …
خداییش بد میگم !؟
**********جملات کوتاه طنز***********
اصلا شور و شعف خاصی توی جمله “دیدی گفتم” وجود داره !
لامصب یه جور احساس دانایی خفن به آدم دست میده اون لحظه !
**********جملات کوتاه طنز***********
با دختری که میگه “میسیییی” به جای “مرسی” باید درجا قطع رابطه کرد
چون تا بیای براش توضیح بدی که نگو “میسییی”
بهت میگه “چلااااااا؟؟”
**********جملات کوتاه طنز***********
رفیقم رفته دسشویی -یهو داد زد “واااااایییی”
گفتم چی شد؟ گفت :”مسواکم افتاد تو اون سوراخه!
بهش گفتم خونسرد باش بابا -فک کردم چی شده!
دیدم خیلی خونسرد اومد مسواکشو شست -گزاشت دهنش!
–نمیدونستم اینقد حرفام تاثیر گذار میتونه باشه  !
**********جملات کوتاه طنز***********
یکی از اعصاب خورد کن ترین کارایی که یه پدر و مادر میتونن
بکنن اینه که وقتی پای کامپیوتر نشستی بیاد پشتت وایسه
و الکی دنبال یه چیزی بگرده !
**********جملات کوتاه طنز***********
آقا تا دیروز فک میکردم فقط منم که میرم توالت ۳۰ نفر به گوشیم زنگ میزنن
دیروز رفتم یه توالت عمومی
یه لحظه فکر کردم اومدم مخابرات
یکیشون که فکر کنم تو توالت چند تا معامله با گوشی انجام داد !
**********جملات کوتاه طنز***********
یکی از شیرین ترین لحظه های دوران مدرسه این بود که
ناظم یا معلم پرورشی سر زنگ ریاضی میومد در کلاس
 میگفت بچه های گروه سرود میتونن برن!
یادش گرامی باد

منبع:radsms.com


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
كارشناس فرهنگي هنري وافتخار معاون پرورشی مدارس مجری برنامه ها ومناسبتهای مدارس اجرای جنگ وفریا د شادی ها مدارس فریاد شادیهای ، اجرای جنگ، صبحگاه مدرسه بهترین چاشنی و خلاقیت مربی است
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    بهترین لحظات زندگی
    سايت ومطالب آن را چگونه ارزيابي مي كنيد
    مدرسه زيبا وجذاب
    يا ثامن الحجج يا علي ابن موسي الرضا (عليه السلام)

    السلام علیک یا ثامن الحجج یا عالم آل محمد
    حبیب‌الله‌ چایچیان​​(حسان) درباره ماجرای سرودن شعر «آمدم ای شاه پناهم بده» می‌گوید:
    مادرم در آخرین لحظاتی که خدمتشان رسیدم، همیشه آن حال و هوای ارادت به چهارده معصوم را داشت و در همان حال که سکته کرده بود، دکتر را خبر کردیم. دکتر مشغول گرفتن نوار شد و وقتی خواست برود متاسفانه مادرم سکته دیگری کرد. من به دکتر آن را اعلام کردم. دکتر خطاب به من گفت: «فردی که این گونه سکته کند کمتر زنده خواهد ماند!» به هر حال دکتر راهی شد و من خدمت مادر برگشتم و به ایشان عرض کردم، شما آرزویتان چیست؟ ایشان گفت آرزوی من این است که یک بار دیگر حضرت رضا (ع) را زیارت کنم. و این نکته را هم بگویم که راه رفتن ایشان خیلی سخت بود و حال خوبی نداشت و من دو بازوی مادر را می‌گرفتم تا بتواند یواش یواش حرکت کند. با هواپیما به سمت مشهد رفتیم. نمی‌دانم در ایام تولد حضرت رضا(ع) بود یا شهادت، حرم خیلی شلوغ بود. وارد شدن به حرم هم یقیناً مشکل و حتی برای مادرم غیرممکن بود، گفتم مادرجان! از همین جا سلام بدهی زیارت است. گفت: «ما قدیمی‌ها تا ضریح را نبوسیم، به دلمان نمی‌چسبد» گفتم: دل چسبی‌اش به این است که حضرت جواب بدهد. هرچه کردم دیدم مادر قبول نمی‌کند. خلاصه بازوی مادر را گرفته بودم و همین طور به سمت ضریح حرکت می‌کردیم؛ در همین حال دیدم که حال شعر برایم فراهم شد، من تمام توجه‌ام را به شعر و الهامی که عنایت شده بود دادم، دیدم زبان حال مادرم است نه زبان حال من! و شعر تا «تخلص» رسید. وقتی شعر به «تخلص» رسید دیدم مادرم با آن ازدحام که آدم سالم نمی‌تواست برود. خودش را به ضریح رسانده بود و داشت ضریح را می‌بوسید و من هم ضریح را بوسیدم و این شعر در حقیقت زبان حال مادرم در آخرین لحظات عمرش است.
    شعر کامل به شرح زیر است:
    آمدم ای شاه پناهم بده / خط امانی ز گناهم بده ای حرمت ملجأ درماندگان / دور مران از در و راهم بده ای گل بی‌خار گلستان عشق / قرب مکانی چو گیاهم بده لایق وصل تو که من نیستم / اذن به یک لحظه نگاهم بده ای که حریمت مَثل کهرباست / شوق و سبک خیزی کاهم بده تا که ز عشق تو گدازم چو شمع / گرمی جان‌سوز به آهم بده لشکر شیطان به کمین منند / بی‌کسم ای شاه پناهم بده از صف مژگان نگهی کن به من / با نظری یار و سپاهم بده در شب اول که به قبرم نهند / نور بدان شام سیاهم بده ای که عطابخش همه عالمی / جمله ی حاجات مرا هم بده آن چه صلاح است برای «حسان» / از تو اگر هم که نخواهم بده السلام علیک یا علی بن موسی الرضا -برگزيده از سايت گفتگوي قرآني

    آمار سایت
  • کل مطالب : 46
  • کل نظرات : 64
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 6
  • آی پی امروز : 12
  • آی پی دیروز : 55
  • بازدید امروز : 14
  • باردید دیروز : 106
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 6
  • بازدید هفته : 120
  • بازدید ماه : 254
  • بازدید سال : 13,964
  • بازدید کلی : 189,404
  • کدهای اختصاصی
    جدیدترین قالبهای بلاگفا


    جدیدترین کدهای موزیک برای وبلاگ

    " loop="-1" >
    حياط خلوت يك معلم